حدیث گرایی افراطی موجب حدیث سازی و رواج موهومات شد

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: یکی از پیامدهای ناپسند و ناصحیح حدیث گرایی افراطی، غفلت از سرچشمه ناب و جوشان معرفت دینی در قرآن کریم است که به مثابه تنه تنومند درخت دین داری و شریعت است و پیامد دوم غفلت از دلالت های عقلی است.

قرآن به عنوان بنیادی ترین و اصیل ترین منبع دین اسلام است؛ قرآن راهنمای زندگی فردی و جمعی است اما با این حال در فرآیند شکل گیری فقه، کلام و سنت های دینی، نقش حدیث نیز روز به روز پررنگ تر شد تا جایی که در بسیاری از موارد، سنت و احادیث، نه تنها در کنار قرآن بلکه حتی در مقام تبیین، تفسیر و گاه تعدیل مفاد آن قرار گرفتند اما این غلبه تدریجی حدیث بر قرآن، زمینه ساز چالش های معرفتی و تفسیری فراوانی در ساحت دینی شد. منتقدان این روند بر این باورند که جایگاه نخستینی و محوریت قرآن در عمل زیر سایه کثرت و گاه ناسازگاری احادیث قرار گرفته است؛ امری که می تواند به تحریف درک دینی، اولویت های ایمانی و حتی نادیده گرفتن پیام های روشن قرآنی بیانجامد. خبرنگار ایکنا برای بررسی این موضوع گفت وگویی با عبدالهادی فقهی زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران انجام داده است که در ادامه مشروح آن را می خوانیم؛

ایکنا ـ به نظر می رسد حدیث و روایت جایگاه پررنگ تری نسبت به قرآن پیدا کرده و حتی می توان از غلبه مرجعیت حدیث بر مرجعیت قرآن صحبت کرد، شما دلیل این اتفاق را چه می دانید؟

واقعیت این است که در اندیشه اسلامی آن هم با قرائت اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، قرآن ثقل اکبر و سنت ثقل اصغر است که در سنت، ما با حدیث مواجه هستیم که همان گزارش سنت است. در حدیث مبارکه ثقلین اشاره شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً و إنّهما لَنْ یَفْتَرِقا حَتی یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ» نقل های متعددی از پیامبر(ص) وجود دارد که از کتاب الله و عترتی نام بردند؛ بنابراین ما این دو را نمی توانیم مخالف یکدیگر برآورد کنیم و بلکه آنها را باید در راستای هم قلمداد کنیم. هر دو گزاره کتاب الله و عترتی در عمل معتبرند اما مسئله بسیار مهم و حائز اهمیت این است که قرآن کریم قطعی الصدور و حدیث ظنی الصدور است و به همین خاطر احتمالات دیگری درباره صدور حدیث می توان مطرح کرد؛ به این معنا که وجود برخی از روایات معیوب، ضعیف و حتی جعلی دور از ذهن نیست. در آثار محدثان یا محققان ممکن است بین روایاتی که بنا به دلایل و شواهدی و بنا به بعضی از قرائن، آثار ضعیف و حتی جعلی در آنها پیدا است یا بین روایات صحیح و ضعیف و احیاناً جعلی فرقی نگذارند و این محل اشکال است اما در هر صورت اصل اساسی، قرآن کریم و روایات صحیح است. روایات صحیح معتبرند زیرا پس از گذشت از فیلترهای سنجش با قرآن کریم و دلالت های عقلی، باید مبنای معرفت دینی و عمل دینی قرار بگیرند اما با این حال این روایات در رتبه دوم قرار می گیرند یعنی اصل و اساس بنیادی قرآن است و حدیث در تبیین قرآن، تأکید آموزه های قرآنی و تفسیر آموزه های قرآنی جایگاه مهمی دارد. برخی در طول تاریخ اسلام عملاً راه اعتدال را پوییدند و در پیش گرفتند؛ یعنی قرآن را اصل دانستند و روایات و احادیث را در مقام تفسیر و تبیین و توسعه دایره آموزه های دینی و شریعت به شرط عدم مخالفت با قرآن و دلالت های عقلی در کنار قرآن به حساب آوردند که ما نیز باید اینگونه نگاه کنیم. بسیاری از علمای برجسته فریقین با همین نگاه و با تفاوتی که در مسلک های خاص خود دارند عمل کردند اما برخی هم بیشتر به قرآن تمایل پیدا کردند و از قدیم «حسبنا کتاب الله» را مطرح کردند. امروزه نیز جریان فکری و فرهنگی «القرآنیون» یا «قرآن بسندگان» حضور دارند که پایگاه آنها ابتدا در مراکش و پاکستان بود و اکنون بیشتر در مصر فعالیت می کنند و کتاب می نویسند که گروهی از طبقه نخبگانی مسلمانان نوگرا را شامل می شوند. دکتر صبحی المنصور یکی از برجسته ترین محققان این حوزه است که کتابی با عنوان «القرآن و کفا مصدراً لتشریع» دارد که نام این کتاب نیز کاملاً به محتوای آن ناظر است که در این کتاب به دلایلی و با طرح بحث مشخصی نتیجه می گیرد که قرآن به مثابه تنها منبع شناخت شریعت کفایت می کند و هیچ نیازی به سنت نیست. این گرایش افراطی از آغازین سال های صدر اسلام یعنی بلافاصله بعد از وفات حضرت رسول الله(ص) شروع شده است و امروزه با تئوری پردازی های جدید دامن گسترده و در این رابطه کتاب می نویسند. در مقابل این جریان سویه پررنگ تری در جهت تفریطی داریم؛ یعنی برخی قرآن را کنار می گذارند و حدیث را به عنوان مرجعیت اصلی، اساسی و پایه اصلی شناخت دین قرار می دهند. این تئوری چون نقص جدی دارد به ناچار به روایات ضعیف، معیوب و جعلی گرایش پیدا می کند و از عقل گرایی هم فاصله می گیرد. آنها قرآن کریم را بدون دلالت های روشن تلقی می کنند و بحث هایی مانند اینکه «ما قرآن را نمی فهمیم» یا به اصطلاح اصولیون «ظواهر قرآن حجیت ندارد» را مطرح می کنند که اخباریون افراطی در شیعه این تلقی را دارند که البته شامل درصد کمی از محققان و علما می شود و در میان اهل سنت هم اشاعره هستند که جنبه های افراطی اهل حدیث را شکل می دهند. آنچه به نظر می رسد درست و قابل احتجاج است و می شود به آن تمسک کرد همان اصل دانستن قرآن کریم به معنای مرجعیت اصلی و اساسی است و حدیث معتبر هم غیرقابل چشم پوشی است. احادیث را باید از ناراستی ها و عیب هایی که در طول تاریخ به مناسبت های مختلف پیرامون بخشی از آنها فرا گرفته است پالایش کرد. باید به حدیث توجه کرد و اگر بخواهیم به سرچشمه اصلی و زلال شناخت دین دست پیدا کنیم حدیث غیرقابل چشم پوشی است و این راهی است که عمده علمای شیعه در طول تاریخ اسلام با گرایش اعتدالی طی کردند.

ایکنا ـ پیامدهای حدیث گرایی افراطی و از دست دادن مرجعیت قرآن چیست؟

این نکته را باید تأکید کرد که نمی توان دین شناسی و دین پژوهی کرد و از حدیث صحیح یا میراث حدیثی صحیحی که در بسیاری از منابع معتبر وجود دارد چشم پوشی کرد. غفلت از سرچشمه اساسی دین یکی از پیامدهای ناپسند و غیرقابل قبول حدیث گرایی افراطی است که حتی اگر بخواهیم قرآن را هم بفهمیم به عقل نیاز داریم چراکه عقل مصباح و چراغ است؛ یعنی حتی دلالت های ظاهری قرآن کریم را هم تنها زمانی می توانیم بپذیریم که با دلایل متقن و صحیح عقلی در تعارض نباشد. یکی از پیامدهای ناپسند و ناصحیح حدیث گرایی افراطی غفلت از سرچشمه ناب و جوشان معرفت دینی در قرآن کریم است که به مثابه تنه تنومند درخت دین داری و شریعت است و پیامد دوم غفلت از دلالت های عقلی است. مشهور است که قرآن کریم در موارد متعدد به تعقل، تفقه، علم و فهم تأکید می کند که اینها در علم نظایر در یک حوزه معنایی قرار می گیرند. شاید در کمتر دینی از ادیان آسمانی این میزان بر تفقه، تعقل، تفهم و علم که در یک حوزه معنایی قرار دارند تأکید شده است. وقتی ما به وادی حدیث گرایی افراطی وارد شویم چون عملاً نقایص جدی در این حوزه وجود دارد که نه قرآن و نه عقل می توانند حالت اساسی و پایه بنیادی را داشته باشند؛ ناچاریم به سراغ برخی از موهومات و برخی نقل ها و آموزه هایی برویم که محصول حدیث سازی است. در علم حدیث اصطلاحاً تعبیری در زبان برخی از محققان به کار می رود با عنوان «حدیث سازی شده» یعنی آنچه حدیث نیست ولی از زبان پیشوایان دینی گفته شده است و برای آن سند هم ساخته شده است. به یاد دارم یکی از استادان ما در دانشگاه تربیت مدرس می فرمودند که گاهی مواقع غلات در متن یک حدیث متداول و مشهور، دخل و تصرف کرده و در جهت به انحراف کشیدن مراد و مفهوم اساسی روایت تغییری ایجاد می کردند. گاهی مواقع هم حدیثی را که وجود داشت و معتبر بود و مردم با آن آشنا بودند را برای بدنام کردن و از میدان به در کردن آن حدیث، سندی مشتمل بر راویان بدنام و غالی جعل می کردند! یعنی روایت درست است ولی سند حدیث را دستکاری می کردند تا محققان و کسانی که در دوره های بعد به حدیث مراجعه می کنند را دچار انحراف کنند. سند، اولین مبحثی است که محققان حدیث با آن مواجه هستند وقتی محققان ببینند که سند حدیثی معیوب است به روایت بی اعتنایی خواهند کرد یعنی با این کار روایتی که اتفاقاً صحیح، معتبر و موافق آموزه های اساسی دینی است به دلیل ضعف سند کنار گذاشته می شود. مسئله سومی که وجود دارد این است که گاهی مواقع یک روایت، آموزه جعلی، معیوب و دارای مشکلات اساسی را می آوردند و شکل حدیث به آن می دادند و برای آن سند جعل می کردند که اتفاقاً سند صحیحی را هم برای حدیث درست می کردند یعنی هم متنی را از زبان مبارک ائمه(ع) جعل می کردند و هم سندی که در آغاز حدیث قرار می دادند، سند واقعی نبود و سندسازی شده بود و مجموعاً پدیده ای به نام حدیث سازی شکل گرفت و این کار را بر محققان بعدی دشوار کرد. بنابراین پیامدهای حدیث گرایی افراطی را حداقل در سه بخش می توان بیان کرد؛ نخست غفلت از سرچشمه عظیم و قرآن کریم که اصل و اساس دین و حد و مرز تفکر دینی است و شریعت تعیین می کند؛ دوم در افتادن به وادی پذیرش برخی از موهومات و آنچه بعضاً حدیث سازی شده است و از زبان مبارک ائمه(ع) نقل نشده است و آخر عوض کردن جای فرع و اصل و خود را از مجموعه عظیم آموزه های ناب دینی در قرآن کریم در سایه دلالت های عقلی صحیح محروم کردن است.

ایکنا ـ به عنوان سخن پایانی اگر نکته ای هست بفرمایید.

مجدداً تأکید می کنم که باید حد و مرز خود را با حدیث گرایی افراطی تعریف و مشخص کنیم و نباید گمان کنیم که شناخت صحیح اسلام فقط با قرآن کریم یا فقط با احادیث ممکن است بلکه دین شناسی لااقل سه رکن دارد؛ نخست قرآن کریم است؛ سپس دلالت های عقلی و ادله عقلانی است که قرآن به آن اعتبار داده است و در شریعت به آن توجه شده است و دیگری پالایش احادیث با روش های متعدد است که فقط با علم رجال نمی توانیم به نتیجه برسیم بلکه با روش های فقه الحدیثی جدید و مطالعات تاریخی حدیث می توان به سرچشمه های شناخت صحیح دین دست یافت و به دین شناسی نائل شد. این سه گزاره باید با همدیگر پیش برود و همگامی این سه بسیار مهم است البته در بعضی مواقع مثل عبادات طبیعتاً عقل، کارایی ندارد مثلاً اینکه نماز صبح دو رکعت، نماز مغرب سه رکعت، نماز ظهر و عصر و عشا چهار رکعت است یا تقدم و تأخری که در اعمال حج وجود دارد مواردی است که از عقل جدا است اما همگامی قرآن، عقل و حدیث در زمان هایی که این امکان وجود دارد بسیار مهم است. انتهای پیام

نظرات

captcha